این مقاله کوششی است برای نشان دادن این واقعیت که معماری ایرانی زنده است و سرشار از تحرک و فعالیت. امید است که ساخته شدن این پروژه ها، ایرانی بودن شخصیت آنها را عیان کند. اگر بپذیریم که معماری گونه ای زبان است، وظیفه ما در مقام معماران ایرانی این است که واژه ها، دستور زبان و نحوه زبان خود را بشناسیم. اما همان طور که هر انسان باسوادی لزوما قادر به شعر گفتن نیست، هر معماری هم نمی تواند با فضا شعر بسازد. اکثر پروژه هایی که بررسی کردیم حاکی از این هستند که طراحانشان گنجینه اصلی باغ ایرانی را برگرفته اند و هر آنچه از سرچشمه های خارجی به آنها افزوده اند در مقام گونه ای وام گیری بوده است هدایایی که بینش فضای آنها را غنا می بخشند، اما شخصیت این فضاها را تعیین نمی کنند.
همان طور که به قول هایدگر ‘انسان در زبان است’، نوربرگ شولتز می گفت که انسان در معماری است، که این تحقیقات صحیح است. اتفاقا واژه کهن آلمانی ‘ بان’ در عین حال به بودن و سکنا داشتن یا زیستن یا باشیدن قابل ترجمه است. از نظر نوربرگ شولتز زیستن یعنی متعلق بودن به یک مکان، که بی شباهت به گفته هایدگر نیست که هستی مکانگیر است. از دید نوربرگ شولتز، کار اصلی معماری تبدیل فضا به نظامی از مکان ها است و نگهبانی از روح مکان که چیزی نیست جز ترکیبی از عناصر طبیعی و مصنوعی. اهمیت زمین سار که انسان با استفاده از آن و روی آن می سازد از مفهوم همین روح مکان بر آمده است. این مفهوم ساختن زمین در دست بسیاری از نظریه پردازان معماری، از جمله کنت فرامپتون، پرورانده شد، اما نوربرگ شولتز چیزی حدود 2٥ سال پیشتر، با مطرح کردن این مفهوم به عنوان استعداد زمین سار، از آن به شکلی بسیار شاعرانه سخن می گفت.