مقدمه: در هر زمانی، جامعه شناسی خاصی شکل گرفته است که یا جمع گرا بوده، مثل نظریات دورکیم و یا فردگرا مثل اسپنسر، و یا بر تسلط ساختار وهنجار، تأکید میکردند، مانند پارسونز. آنچه مشخص است، هر گروه، ضمن بررسی یک بعد، ابعاد دیگر را فراموش کرده است. اما در عصر حاضر، تلفیق ابعاد مطرح است. از جمله: تلفیق فر
دسته بندی: علوم انسانی » حقوق
تعداد مشاهده: 416 مشاهده
فرمت فایل دانلودی: rar
فرمت فایل اصلی: docx
تعداد صفحات: 39
حجم فایل: 31 کیلوبایت
فهرست مطالب
مقدمه 1
فصل اول: تفکر جامعه شناسی آلمان 2
فصل دوم: تاریخچه مکتب فرانکفورت 4
فصل سوم: یورگن هابرماس 8
1-3-زندگینامه 8
2-3-اندیشه هابرماس 8
فصل چهارم: هابرماس در مقابل اثبات گرایی 12
1-4-مکتب اثبات گرایی 12
2-4-انتقاد از اثباتگرایی 12
3-4-دفاع هانس آلبرت 15
4-4-پاسخ هابرماس 16
فصل پنجم: هابرماس و جنبش دانشجویی 18
1-5-عوامل تشکیل جنبش دانشجویی 18
2-5-جنبش در نگاه هابرماس 18
3-5-اظهارات دوتچکه 20
4-5-انتقاد بر هابرماس 23
فصل ششم: هابرماس و سیستم 26
1-6-نظریه سیستم 26
2-6-انتقاد بر نظریه سیستم 28
3-6-پاسخ لومان به هابرماس 30
فصل هفتم: هابرماس و مارکسیسم 32
1-7-بازسازی ماتریالیسم تاریخی 32
2-7-نقد نظریه تکامل مارکس 34
فصل هشتم: نتیجه گیری 35
منابع و مآخذ 36
مقدمه:
در هر زمانی، جامعه شناسی خاصی شکل گرفته است که یا جمع گرا بوده، مثل نظریات دورکیم و یا فردگرا مثل اسپنسر، و یا بر تسلط ساختار وهنجار، تأکید میکردند، مانند پارسونز. آنچه مشخص است، هر گروه، ضمن بررسی یک بعد، ابعاد دیگر را فراموش کرده است. اما در عصر حاضر، تلفیق ابعاد مطرح است. از جمله: تلفیق فرهنگ و عاملیت، توسط مارگارت آرچر، جامعه شناسی چند بعدی جفری الگزندر، تلفیق کنش با نظام، توسط یورگن هابرماس که عضو برجستهای از مکتب فرانکفورت میباشد.
مکتب فرانکفورت، مکتبی انتقادی است، که در آلمان، پایه ریزی و تشکیل شد. مبنای اندیشه این مکتب بر اساس نقد و بررسی نظریات متفاوت، شکل گرفت. آن بر سرمایهداری، اثباتگرایی، مارکسیسم و حتی خود جامعه شناسی هم ایراداتی وارد کرده است. در ضمن، بعضی از عناصر فراموش شده، مثل دیالکتیک و ذهن گرایی را دوباره مطرح نموده است. هابرماس اگرچه وارث این مکتب است، ولی در آن، تجدید نظرهایی را اعمال نموده، وی از اندیشه های مارکس شروع کرد، تا به کنش ارتباطی رسید. او با انتقادات مختلف، نظرات خود را بسط داده است. وی نظریه اثباتی، جزمگرایی مارکسیسم، ایدئولوژی گادامر، نظریه سیستم پارسونز، جنبش دانشجویی و جوامع مدرن را مورد انتقاد قرار داده است. هابرماس، نقش بسزایی در جامعه شناسی آلمان ومکتب فرانکفورت و بقای آن داشته است. گرچه بینش انتقادی او، موجب شده که بعضی از فعالیت ها و اقدامات وی را نادیده گیرند.
تحقیق انجام شده، به حول تفکر انتقادی هابرماس میچرخد و از انتقادات او، نقد اثباتگرایی، مارکسیسم، جنبش دانشجویی و نظریه سیستم را برگزیده و به توصیف و تشریح آن، پرداخته است.