از نقطه نظر متخصصان، ایجاد شبکه به عنوان ابزار مفیدی برای کارآفرینانی می باشد که می خواهند حیطه فعالیت خود را گسترش داده و از زمان حداکثر استفاده را ببرند. به هر حال، راهنمایی های مربوط به ایجاد شبکه کافی نمی باشد. ایجاد شبکه ممکن است منجر به تلاش های بی ثمر و زمان بر شده و شرکت کنندگان موجود را بسیار دلسرد کند). از دیدگاه نظری، ضروری می باشد تا به تعیین شرایطی بپردازیم که تحت این شرایط ایجاد شبکه، سهمی در کارآمدی کسب و کارها داشته و این موارد را با پیش آمدهای احتمالی که شرکت ها با آن روبرو هستند، مرتبط سازد. در این شکل اجرایی، ما روشی را برای ایجاد استراتژی شبکه سازی برای کارآفرینان مطرح می کنیم. در ابتدا ما به معرفی مفاهیم شبکه های عمومی با مد نظر قرار دادن شبکه های فردی پرداخته؛ به این ترتیب، ما نقش مجموعه ای از کارآفرینان فردی را به عنوان واحد محاسبه در نظر می گیریم. دوم ما به بحث ظرفیت شبکه های فردی درون شبکه های اجتماعی می پردازیم که به ترتیب می تواند درون شرکت ها (روابط درون- شرکتی) یا بین شرکت ها (روابط بین- شرکتی) مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. ما کارآفرینی را به عنوان فرایندی تعریف می کنیم که بر مبنای آن افرادی که روی پای خود تکیه کرده و یا درون شرکت ها کار می کنند- بدون توجه به منابعی که در حال حاضر تحت کنترل آن ها می باشد، به دنبال فرصت ها می باشند. شبکه ها به عنوان روابط برنامه ریزی شده ای بین افراد، گروه ها، و سازمان ها می باشند.
کارآفرینان در مقایسه با مدیران به دنبال حل نگرانی ها و شرایط پیچیده می باشند. بیشترین کارایی آن ها زمانی مشخص می شود که عدم پیوستگی و شکاف در استخوان بندی اقتصاد جامعه ظاهر شده، که روش سنتی انجام کسب و کار یا تولیدات و خدمات سنتی را غیر قابل استفاده یا منسوخ می سازد. حتی در شرایط عادی، فرصت های پنهانی برای ارتباط دادن محصولات جدید یا خدمات با بازار راکد موجود بوده به شرطی که کارآفرینان بتوانند اطلاعاتی را در مورد مکان آن ها بدست آورند. تجهیز منابع برای دنبال کردن فرصت ها نیازمند تماس، دانش و حس اعتماد کارآفرینانه دارد.